تو مشهد اسنپ تپسی و ایناها اینجوریه که باید تو تایم خاص و با مبدا و مقصدهای مناطق خوب و متوسط ازشون استفاده کرد! مثلا از یکی از بیمارستان های ما وقتی ماشین میگیری طرف یا معتاده هایه چپت میکنه. یا خماره که بازم چپت میکنه. یا یهو کله شو از ماشین میبره بیرون به دختر ماشین کناری میگه بخورمت! یا تهش بهت شماره میده. حالا واقعا ریپورت کردنشون علاوه بر استرسش به نظر زیادم تاثیر نداشته. خلاصه که من پنج شنبه با ضعف و علائم گاستروانتریت از سر کلاس دومم پا شدم و ماشین گرفتم و رفتم خونه، تو راهم با راننده رفتیم به یه دخترای ماشینی که تو ترافیک باهاشون آشنا شدیم، شماره دادیم!

آموزش میگه تعدادتون زیاده مجبوریم دو تا روتیشنتون کنیم و هر روتیشنو سه تا گروه. هشت تا یک بیاین بخش، دو تا چار برین دانشکده کلاس تئوری، چار به بعدم برنامه کشیکا. حالا میدونی ما چرا زیادیم؟ چون که ورودی نود و دو و نود و یک اونقدر زیاد بوده که استاجر دو ها و اینترن هاش با هر گروهی قاطی شن تعداد سر به فلک میکشه. چرا؟ چون که ظرفیت های پزشکی در اون سال ها اونقد زیاد بوده که خدایی دهنشون سرویس! و جالبه که بدونید ظرفیت ها اولین بار برای ورودی مهر نود و سه که ما باشیم شکست. هم از اونور همه سه چار استپ اومدیم عقب از دانشکده، هم از اینور مدام با بچه های نود و دو و نود و یک مخلوط میشیم و زیاد میشیم!

دیروز صب ساعت پنج تو خواب و بیداری و اینا آروم آروم داشت حاضر میشد و خدافظی میکرد که بره کوه و عذرخواهی میکرد که داره منِ مریضو تنها میذاره! بهش میگم من خیلی خوشال میشدم اگه من رو در طول اسهال استفراغم تنها میذاشتی از اول :/

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

S_T_E_R_E_O_S_O_H_E_I_L mohre8 باغ گلها ایران براولرز Heidi Arlene 09197977577خرید و فروش انواع فلزیاب های برتر جهان جریان لوازم خانگی