دو ساعت پیش نماینده تو گروه نوشت که بچه ها فردا درمانگاه تعطیله. و من کتابو بستم! و از اون موقع تقریبا هیشکاری نکردم. یکم رفتم تو تراس، یه نخ سیگار کشیدم، یه لیوان چای خوردم، و بعد اومدم پشت میز نشستم و دستم رو زدم زیر چونه م و بیان رو هی بالا و پایین کردم دنبال چند تا وبلاگ که باب میلم باشه. از اون هفتاد هشتاد تایی که من دنبال میکردم، شاید فقط ده نفر مینویسن همچنان. اونا هم هفته ای، دو هفته ای یه پُستِ بخور و نمیر! یعنی میخوام بگم مثه خونه ارواحه مرکز مدیریتم کاملا. تازه این همه گشتم یه دونه پیدا کردم. واقعا چه بر سر وبلاگ و وبلاگ نویسی اومده :/


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود بازی اندروید و کامپیوتر با حجم فوق فشرده Bhanu yadakiimarket noshin77 تصنیف پاییز حمایت از کالای ایرانی موزیک، آموزش های کاربردی Amir.m.n911 ROYSH نصب و فروش دوربین و دزدگیر اماکن