دکتر خ میگه هورمونِ رِشد؛ به جای هورمونِ رُشد! چیز با نمکی به نظر نمیاد. امروز اما امیر و سید و علی و محمد یک ربع، بدونِ اغراق یک ربع به همین اشتباه اعرابی خندیدن. نخندیدن در واقع، ریسه رفتن، منفجر شدن، از شدت کنترل خنده همشون سرخ شدن، علی پاشد رفت بیرون و سید از ترس استاد سرش رو به زانوهاش چسبونده بود و بی صدا میلرزید، امیر که کنار من نشسته بود با سرِ پایین سعی میکرد تظاهر به نوت نویسی بکنه، اما اونقدر تمام هیکلش به خاطر خنده میلرزید که یک صفحه تمام نوار قلب کشیده بود انگار! و من عصبی از اینکه تمرکزم رو از دست دادم و از مطلب جا موندم و اضطراب اینکه هممون رو از کلاس پرت میکنه بیرون سعی میکردم خنده ی مسریی که به جونم انداختن رو مهار کنم!
یاد مرجان افتادم و آیدا و مریم. خنده ها و شیطنت هامون سرِ صف، تو کلاس، یاد کلاس های خانوم نامدار و ردیفِ آخر، یاد لهجه خانوم آذرشین و ریسه رفتن های ما، یاد دختَرَ خوب گفتن های خانوم عامری، یاد عقب عقب رفتن آیدا و برخوردش به ناظریان، یاد اسسوری گفتن های خانوم مسلمی! نمیدونی یاد چند تا چیز بی نمک افتادم که ساعت ها بهش میخندیدیم. خودکارمون رو مینداختیم زیر میز و میرفتیم پایین و عضلات شکممون درد میگرفت از خنده. گرد نشستنمون زنگ ورزش موقع استراحت، جرئت و حقیقت تو نمازخونه، ظرف غذای پر از خوراکیم، کفش و کوله ی قرمزم، موهام که هنوز هم همونجوری کج میریزم تو صورتم!
از همه اون مدرسه، از همه همه اون مدرسه، فقط آیدا مونده برام. خیلی دلتنگ اون روزام، اما خوشحالم که بهترینش رو دارم هنوز. کاش یه روز بیای بریم کنار اون پنجره ی ته سالن و بپریم و بشینیم و حرف بزنیم دو تایی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت مهندسین و مشاوره اسپو تخصصی افزایش اعتبار پیج های شبکه های اجتمائی مجتمع فنی باران علوم اسلامشهر گرده بهترین سایتها - دایرکتوری SHAHIDAN-SABERIN.IR مرجع تخصصی دوربین مداربسته Shannon