امتحان ن رو به بدبختی گذروندم. با دو سه شب بی خوابی به زور نصفه و نیمه جمش کردم و فکر نکنم جوری باشه که بخوام یک بار دیگه بگذرونمش!
امروز اولین روز بخش اعصابه و روز اول با استادی هستیم که میگرن من رو از یک هشت پای غول پیکر تبدیل کرد به یه هشت پای غیر غول پیکر!
این ماه و ماه آینده در جوار علی بخش هام رو میگذرونم. روان پزشکم میگه خوبه، سخت میگذرونی یه مدت اما زود میگذرونی وقتی فرار نکنی.
هوا خیلی سرده. اتاقم رو جابه جا کردم و کوچ کردم به اتاقِ دنجِ بی پنجره ای که بنفش نیست. هم به خاطر اینکه لحظاتی که با علی بودم خیلی جلو چشمم نباشه و هم چون که خیلی سرد بود! خوشکل شد، دوسش دارم، مرتب و جم و جور. وسایل اضافیم رو هم گذاشتم تو اون یکی اتاق و درش رو بستم.
بعد از دو هفته گریه و زاری و شکستن ظروفِ بسیار

 حالا کمی آرومم.

اینارو دیروز صب نوشتم!
الان یکشنبه ست، روز دوم بخش اعصاب. نماینده محبوب بچه ها هستم و بخش اعصاب به نظر خوب میاد. علی رو کاری به کارش ندارم، قهرم نیستیم. انگار جفتمون داریم دل میکنیم از هم جلوی چشم هم بعد از چار سال دوستی و یک سال عشق!
درسنامه اعصاب خریدم. کاغذای کوچولوی رنگی خریدم. تخته شاسی و یک عالمه خودکار.
شیش و نیم بیدار میشم. تا ساعت دو اینا سرگرم بیمارستانم. میام خونه و میخزم زیر پتو و دو سه ساعتی میخوابم. بیدار میشم کمی میرقصم و ورزش میکنم و درس میخونم. دو ساعت سریال میبینم. ده و نیم مثل بچه های خوب قرصم رو میخورم، کمی سعدی میخونم، هزار و یک شب و گاهی شمس. بعد میخوابم و ساعت شیش و نیم بیدار میشم. به نظر میاد زندگی چیزی جز همین نباشه. هفته ای یک شب رو با دوستام گذروندن. جواب دادنِ تلفنی به اشکالات درسی داداش کوچیکه. گوش کردن و سنگ صبور بودن برای بابا و مامان و آبجی و سپید و و در نهایت، بیشتر اوقات رو توی خونه مرتب و گرمت دور بمونی از سرمای بیرون و خودت رو سرگرم کنی که دردی که به جونت افتاده رو کم کم اونقدر بهش خو بگیری که حسش نکنی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

صید نهنگ در شط مطالب حقوقي فریضه بی‌همتای پیش بند اصلاح سر و صورت مردانه آسانسور مراقبت از موها پایگاه اطلاع رسانی مناقصات و مزایدات کشور پارس نماد داده ها دوستی ها | ادرس جدید سایت دوستی ها | سایت دوستی ها Jennifer پذیرش دانشگاه های روسیه